کد مطلب:313684 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

عنایات قمر بنی هاشم به مسیحیان
حجةالاسلام والمسلمین، محقق عالی مقام آقای شیخ علی ابوالحسنی (منذر) مدافع حریم تشیع و نویسنده ی توانا از حوزه ی علمیه ی قم، در مقاله ای خطاب به مؤلف كتاب نوشته اند:

برادر عزیز و گرانقدر، جناب حجةالاسلام آقای شیخ علی ربانی خلخالی، از این جانب علی ابوالحسنی (منذر) خواسته اند تا آنچه را كه از مرحوم پدرم، حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد ابوالحسنی، در باب كرامات حضرت ابوالفضل - بل ابوالفضائل - عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام در یاد دارم قلمی كنم. مقدمة یادآوری می شود:

مرحوم ابوالحسنی از خطبای زبردست تهران بود كه اشتغال به منبر و اقامه ی جماعت را، با تدریس ادبیات و دروس دینی در برخی از دبیرستان های پایتخت جمع كرده بود. وی كه عمری دراز - در سنگر محراب و مدرسه - به وعظ و ارشاد خلق پرداخته بود، دلی سرشار از عشق به عترت پاك پیمبر صلی الله علیه و آله و سلم داشت، و، مفتخرانه، می گفت كه: «ما در بانك حسینی علیه السلام حساب داریم». مردم ورامین هنوز جلسات پرسوز و گداز دعای كمیلش در سال های اختناق را به یاد دارند و در بسیاری از هیئات غرب تهران (خاصه، منطقه ی عباسی و گمرك) چنانچه ذكری از وی به میان رود، ناطق و مستمع، بی یاد خیر، از



[ صفحه 525]



نام وی نمی گذرند. خدایش بیامرزد كه از كودكی به ما آموخت كه جز طریق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام راه نجاتی نیست و بقیه، هر چه باشد، ضلالت و گمراهی است. (و أما بنعمة ربك فحدث)، و «من لم یشكر المخلوق لم یشكر الخالق».



لا عذب الله امی انها شربت

حب الوصی فغذتنیه باللبن



و كان لی والد یهوی أباالحسن

فصرت من ذا و ذی أهوی أباالحسن



آتش دوزخ، ز جان مادرم بس دور باد

در بهشت نعمت حق، جاودان، مسرور باد



شربتی كز حب حیدر سركشید آن نازنین

ریخت در كامم ز راه شیر، چون ماء معین [1]



شكر حق گویم كه بابا نیز یار حیدر است

همچو مادر، دوستدار عترت پیغمبر است



پس عجب نبود كه پور آن دو، بی رنج و محن

از بن جان، مفتخر باشد به حب بوالحسن [2]



باری شادروان حاج شیخ محمد ابوالحسنی، ذهنی مملو از خاطرات جالب و شنیدنی در باب عنایات و كرامات ائمه ی اطهار علیهم السلام و نزدیكان آن بزرگوار به دوستان و شیعیان خویش داشت كه بعضا مسموعات، بلكه مشهودات مستقیم خود وی بود و در سخنرانی های عمومی و خصوصی خویش آن همه را، همچون دری بر گردنبندی، در موضعی مناسب از كلام می نشاند و از چشم حضار، اشك می گرفت. دریغا كه این بنده، در زمان حیات ایشان، در مقام جمع و ضبط آن خاطرات شگفت برنیامدم و آنچه كه اینك - جسته و گریخته - در یاد دارم، خاصه در جزئیات قضایا، بعضا از عوارض دهر مصون نمانده است.

مع الوصف، برای آنكه همین مقدار بازمانده نیز از دست نرود (كه، به حق، گفته اند: «العلم صید و الكتابة قید»، یا «قیدوا العلم بالكتابة») و ضمنا خواهش جناب خلخالی را هم یكسره بی پاسخ نگذاشته باشم، یك دو داستان از گفته های پدر را - كه با موضوع كتاب گرانسنگ حاضر مرتبط است - تقدیم می دارم. چنانكه خواهید دید، هر دو داستان، حاكی از عنایات حضرت ابوالفضائل به كسانی است كه هر چند از آئین مسلمانی به دور هستند، اما معرفتی به



[ صفحه 526]



مقام آن بزرگوار یافته و پاس حرمت وی را نگه داشته اند؛ در معنی، ارادتی نموده و عنایتی برده اند. جای دارد كه، سعدی وار، با سوز دل بگوییم:



ای كریمی كه از خزانه ی غیب

گبر و ترسا وظیفه خور داری



دوستان را كجا كنی محروم

تو كه با «دیگران» نظر داری



و اینك، آن داستان ها:


[1] ماء معين، به معني آب زلال و گوارا است كه در قرآن مجيد هم آمده و در روايات به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام تفسير و تأويل شده است.

[2] اشعار فارسي فوق، از راقم اين سطور است كه با الهام از ابيات عربي مزبور، و به عنوان ترجمه گونه اي از آنها سروده شده است.